تسلیت قلب صبور

غم عشق

نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1398برچسب:,ساعت 18:14 توسط حسن وند| |

 

دلـمان که میـگیــرَد…!

تـاوان ِ لـَحظـه هـایی اسـت ک ِ دل میـبَنـدیم …!!!

آخرزمون
 
 
مـن زانــو هـایـم را بــه آغـوش کــشیده بـــودم...
وقتــی تــو بــرای آغــوش دیـگری...
زانــو زده بـودی
نام ام را حک می کنم در جویِ آبِ همیشه روانِ آرزوهایم
نام ام می ماند و حوصله ی آب ،
سر می رود از نامی که لبریز آرزوهاست ... !
 
باد ها
یاد آور کوران هایست
که روزی پشت سر گذاشته ایم
و اینک نسیم هدیه ایست از خدا
برای سرو ماندن در برابر دشواری ها ...
اما نمیدانم
چرا نسیم احساسم
موج های دریای دلم را مواج کرده اند
شاید دلتنگی
شاید زخم گذشته
شاید عشقی نو
شاید خدا...

شاید ...
 
بشکن روزه ات را
چتر ها تشنه ی دیدارند
ببار بر پیکره ی این شوره زار
گناهت پای من
ای آسمان..
.
 
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روح...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام.

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...


تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم.

فقط کافیست خوب گوش بسپاری.

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن.....
 

 

اگر خنده است چرا گریه میكنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میكنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می كنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم. دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

 

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 14:8 توسط حسن وند| |

بی‌رحمی بزرگی‌ست که روزگار ..
اجازه دوست‌داشتن و خواستن كَسی را به ما بدهد ، اما اجازه "داشتنش" را نه!!

 
 

زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ...
خـیــالـت راحـت !!....
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...


 
 

کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند !
ولی ....
از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند ؛
بتوانی بگویی :
خوب نیستم ... !!


 

آهاى تویى که جاى منو گرفتی!!!

یادت باشه :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی پاستیل دوست داره ...

هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه ....

وقتی مریضه حالشو بپرس دوس داره بدونه نگرانشی ...

چیزی را تكرار نكن بدش میاد , نصیحتش نكنی ی وقتا دوس نداره ....

خسته که باشه صداش دیوونت میكنه یا وقتی از خواب پا میشه ....

.

.

یادت باشه که...

اون همه چیزِ من بود حق ندارى اذیتش کنی ...!!!



 
 

سیـــــزده را همه عــــــــــالم بدر امروز از شهر مــــــن خود آن
ســــیزدهم کز همه عالم بدرم


برچسب‌ها: سیـــــزده را همه عــــــــــالم بدر امروز از شهر
 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد


برچسب‌ها: ماندن و نماندن
 

هر جای این سرزمینی


باش !


فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن !



قلب من برای تپیدن



نیاز به انگیزه دارد ...!


 
 

موهای یک زن خلق نشده
برای پوشانده شدن
یا برای باز شدن در باد
یا جلب نظر
یا برای به دنبال کشیدن نگاه
موهای یک زن خلق شده
برای عشقش
که بنشیند شانه اش کند , ببافد و دیوانه شود
دیوانه شود...
عطر مو های یک عشق فراموش شدنی نیست....


 
 

وقتی با کسی که دوسش داشتی بهم زدی،
به نفر بعدی که رسیدی،نگو رابطمون در حد چندتا مسیج بود!!!

مثل مرد وایسا بگو:
اون لعنتی عشقم بود
اون عوضی تموم زندگیم بود
دوسش داشتم
ولی لیاقت نداشت رفت..

 

 
 

ساعت اتاق را خوابانده ام !
.
بی کوک ، بدون باطری
تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم
به سرش نزند . . !
.
.
.
.
.
گورِ پدر دقایق !
.
بی تو بودن شمارش نمیخواهد . . .

 

اين روزها از اعتماد کردن متنفرم



به دلم اجازه نميدهم دوباره کار دستم دهد



و شعارهاي انسانيت را از هر کس ميشنود او را باور کند.. نه!




همه درست شبيه به هم اند...






فقط بعضي ها بهتر و باور کردني تر دروغ می گویند

 

گاهي براي بعضي آدمها بايد از دور دست تکون داد و رفت...




جلو که بري، کلي توي زندگي به عقب مي ري.

 

یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز نمیتونی پر کنی .......
.
من " خاص "نبودم ،.
.
فقط ...
.
.
.
عشقم بی ریا بود...
.
و عشق بی ریا کیمیاست ...!

 

صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد
.
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
.
باز هم خاطراتم زنده شد
.
"من و تو به یاد باران
یا شاید
به یاد تو ،من و باران"
.
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
.
.
.
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !


 

کاش میشد به تو یک نامه نوشت
.
نامه را دست خدا داد که باور بکند
بی تو من میمیرم
در ترک آینه ها میشکنم
.
کاش میشد که خدا
آخر نامه به جای من امضا بکند
و بگوید به تو : "برگرد" و تو نیز
.
.
.
.
.
.
.
توفقط "محض خدا" برگردی !!!

 


اینجا صدای پا زیاد مـــیشنوم
امـــا
هـیچكدام تــــــو نیستــــی !
.
" دلــ♥ـــم "
.
خوش كرده خودش را به این فكر
كه شاید
.
.
.
.
.
" پا برهـنه " بیائی . . .


 
 

باید خیانت كنی.........!! .......... تا دیوونه ات باشن...!!


باید دروغ بگی...............!!........تا همیشه تو فكرت باشن...!!


باید هی رنگ عوض كنی......!!..............تا دوسِت داشته باشن...!!!!

...
اگه ساده ای ...!!...اگه باوفایی...!!....


اگه یك رنگی...!!.........همیشه تنهایی


 


هر آب نطلبیده ای مراد نیست
گاه نشانه ایست که قربانی ات کنند …

میدونی کی فهمیدم که خیلی صبورم ؟
وقتی که رفت و
من هنوز زنده ام …

دلم
اگر برای تو تنگ می شود
ببخش !
روزم این گونه ، قشنگ می شود …

کسی که نشسته همیشه خسته نیست ، شاید جایی برای رفتن ندارد


بی تو دنیایم خالیست … مانده ام سخت حیران … مگر تو چند نفر بودی ؟



ای کاش
یکی بیاید
که وقت رفتن
نرود …


از سنگینی نگاه ، منتظرم ، پنجره ها کلافه اند ، اگر نمی آیی بگو تا اینقدر پنجره ها را زجر ندهم ، چشم هایم به جهنم



قرعه کشی تمام شد …
تو به اسم دیگری درآمدی …
تقدیر جای خود …
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی !



نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق !
از روزی که مبتلایت شدم
خود را از یاد بردم …



امروز نبودی ، اما خیلی چیزها بود ! من بودم ، باران بود ، چتر بود ، بغض بود و اینکه همراه همیشگی ام هم بود ! “جای خالیت را می گویم”



بعضیها …
بهتر است در حد یک آرزو بمانند …
برآورده شدنشان …
به بهای شکستن دلت تمام میشود !


باران بهانه خوبی شد تا زیر چتر من تا ته کوچه بیای …
کاش نه باران تمام میشد نه کوچه …



زمانی شعر میگفتم برای غربت باران ، ولی حالا خودم تنهاترم …
تنهاتر از باران



گاهی وقتا
یه نفر ، فقط یه نفر …
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست …



کافه چی قهوه ام را شیرین کن ، آن روز ها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود … !



زندگی ام هیچ گاه اندازه ی تنم نشد ، حتی وقتی که خودم بریدم و خودم دوختم …



همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم ، چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت …
نبودنه منه …



 

وقتی تمام راه را آمدم ، وقتی تا تو هیچ نمانده بود ، چقدر دیر یادش آمد خدا که ما قسمت هم نبودیم

 

تنهاترین روز زندگیم

این کارت پستالم با طراحی خودم تقدیم به شما
ولنتاینو با تنهاییم جشن میگیرم ...
ولنتاین تنها روزیه که حتی بیشتر از روزه تولدم دوسش دارم ...
ولی واسه همتون بهترین ولنتاینو آرزو میکنم که این روز با عشقتون کنار هم باشین و خوشترین لحظاتو با هم رقم بزنید.

قدر تک تک لحظه های با هم بودنو بدونید که خیلی شیرینه ...
 

ببینمت. . . گونه هایت خیس اســـت . . . باز با این رفیق نابابـــــت

. . نامش چه بود؟ هان! باران. . . باز با "باران " قدم زدی ؟

هزار بار گفتم
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . . همدم خوبی نیست برای
دردها . . .

 

در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !

از یـڪ روز،

از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!

 
 

هيچکس نـفهميـــــد که « زلـيخـــــــا » مــَـــــــــرد * بـود ....!!

ميــــداني چــــــــــــرا * ؟؟؟

مـــــردانـــگي * ميــخواهـــــد!

مــــــــاندن ، پــاي عشــــــقي که مـُـــدام تـو را پـــس ميــــزنــد.... *.

 
 
+ نوشته شده در دوشنبه نهم بهمن 1391ساعت 21:25 توسط ناشناس | نظر بدهید

دوست داشتن یک موجود در این است که پیر شدن با او را بپذیریم . . .

 
 

نوشته شده در جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:57 توسط حسن وند| |

 



شبی خسته ونمناک بود...گرم صحبت بااوبودم...قلبم به شدت میتپیدواو...دستان سردم رادرمیان دستان پرقدرت خویش میفشرد...

گفت:این روزهاچقدرخسته ای؟

گفتم:چه کنم ازدوریش؟؟؟

گفت:دوستش داری؟

گفتم:توچه اندازه عشق می ورزی به بندگانت؟

گفت:بیش ازاندازه...عشق من بی حساب وکتاب است...

گفتم:بارخدایا...قسم به همان عشق...

تنهااورامیخواهم...

گفت:میخواهیش درهرجا؟درمیان آتش ودرباغ خوشبختی؟

گفتم:بارالهی...بی اونفس کشیدن به کارم نمی آید...

پس...تنهابااو...

حتی اگردرقعرچاه هم باشم...

یادرمیان شعله های آتش خاکسترشوم...

من خوشبخت خواهم بود...

خدالبخندزد...

من خندیدم...

ناگهان سایه ای ازدورپدیدارشد...

چشمان خونینم برق زدند...

اوبود!

به سویم آمدولبخندزد...

خدابازهم میخندید!

گفت:اودوستت دارد...بی هوس وشهوت...

خدا دستم رادردستش گذاشت وراهیمان ساخت...!
 


تو که ميدوني همه ي عمرو اونجا گذاشتمو رفتم
تو که ميدوني بجز آغوش تو جايي نداشتمو رفتم
اگه رفتمو تو سراغمو نميگيري هنوزم که هنوزه
اگه به جز خودم کسي نيست که دلش براي من بسوزه
نه نميدوني آخه همه ي غمامو به تو نگفتم
نه نميدوني آخه نخواستم از چشم تو بيافتم
نه نميگفتم آخه تحمل غمه منو نداري
نه نميگفتم آخه ميترسيدم بري تنهام بذاري
بگو فهميدي وقتي ميرفتم نگرون خودم نبودم
غمه آيندت بدجور نشسته بود توي همه ي وجودم
اگه تصويري که ازم توي ذهنت بودو و خرابش کردم
به خاطر خودت ديگه ازم نخوا که پيشت برگردم
نه نميدوني آخه همه ي غمامو به تو نگفتم
نه نميدوني آخه نخواستم از چشم تو بيافتم
نه نمي گفتم آخه تحمل غمه منو نداري
نه نمي گفتم آخه ميترسيدم بري تنهام بذار
 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:41 توسط حسن وند| |

 http://setarehchat.com

ستاره چت|چت روم ستاره

نوشته شده در 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:37 توسط حسن وند| |

 

    ستاره چت بهترین روم دنیا

نوشته شده در 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:37 توسط حسن وند| |

بهترین چت روم دنیا کلیک کن

نوشته شده در 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:37 توسط حسن وند| |

 

(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_
با اجازه دوستان اینم علامت من باشه زین پس
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!

 

 

هرکس که غریب است خریدار ندارد
سرگشته و تنهاست دگر یار ندارد
دانی که چرا نیست ز ما نام و نشانی
یک فرد زمین خورده که دیدار ندارد
 
******************** 
دروغ بگو : تا باورت کنند
آب زیر کاه باش : تا بهت اعتماد کنند
بی غیرت باش : تا آزادی حس کنند
خیانت هایشان را نبین : تا آرام باشند
کذب بگو : تا عاشقت شوند
هر چه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ...
اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی . . .
اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی . . .
همیشه تنهایی
 
 
 
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,ساعت 14:49 توسط حسن وند| |

 سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “ چـه جمـلـه ای ! پــــُر از کـلیـشه ... پـــُـر از تـهـوع ... جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی : ” ســرد اسـت “... یـخ نمـی کنـی ... حـس نـمی کنـی ... کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه چـه سرمایـی را گـذرانـدم ... 

 

 

سلام به همـــــــه دوستایــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گلمـــــ
حالتونـــــــــ چطورهــــــــ خوبینــــــــ  دلمــــ واستونـــــــ خیلیــــــ تنگـــــ شدهــــ بودــــــــ
راستشــــــ پی سیمــــــــ خرابــــــــ شدهـــــــ بودـــــــــ واسهــــــــ همینـــــــ
چندــــــ وقتیــــــــــ نبودمــــــــــ اماالانـــــــ
خداروشکردرستـــــــــ شدهـــــــــــ ومیتونمـــــــــ بیامـــــــــ پستــــــــ بذارمــــــــــ
دلمــــــــــــــ واسه وبلاگمــــــــــ تنگـــــــــــــ شدهــــــــــ بودــــــــــ
خیلیــــــــــ دوستــــــــــــ داشتمـــــــــــ بیامــــــــــ پستـــــــ بذارمــــــــــ الانمــــــــــ
که اینجامـــــــــــ همهــــــــــ چیـــــــــــ خوبهــــــــــــ 
امینــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عزیزمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیادـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوستتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستایــــــــــــــــ گلمــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شماروهمـــــــــــــــــــــــــــ دوســـــــــــــــــــــــ دارمـــــــــــــــــــــــ
 

نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت 18:54 توسط حسن وند| |

 ای کاش...

ای کاش اشکهای تنهایی شب ، لب می گشودند و از دل عاشق حرف می زدند ، دلی که هر شب چشمانش بارانی است. 
ای کاش...
ای کاش در خواب می دیدمش تا با اشک بهش بگم که عاشقونه میپرستمت.
ای کاش...
ای کاش ابر  بودم  تا  وقتی  که   به یاد تو می باریدم ، همه می دیدند و شاهد می شدند و شهادت می دادند که چگونه برای رسیدن به تو لحظه شماری می کنم

نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت 18:48 توسط حسن وند| |


Power By: LoxBlog.Com